اگر گوینده یا نویسنده دقیقاً بداند که شنونده یا خواننده چه چیزهایی را نمی داند و چه چیزهایی را میخواهد بداند، آنگاه سخنی که به او عرضه میکند سخنی بلیغ خواهد بود و بلاغت به معنای سنتی نیز یعنی همین بلاغت یعنی گفتن کلامی متناسب با حال مخاطب این تناسب را بلاغت میگویند و آن علمی که سبب می شود گوینده بتواند این تناسب را رعایت کند یعنی از عهده این تناسب برآید، علم معانی است.

چندی پیش مقاله ای میخواندم با عنوان «بلاغت مخاطب و گفت و گوی متن نوشته دکتر تقی پورنامداریان فصلنامه نقد ادبی ش ۱ بهار (۱۳۸۷) که نویسنده در آن به تفاوت بلاغت سنتی و مدرن می پردازد. نویسنده معتقد است بلاغت امروزی بیشتر خواننده را درگیر میکند تا نویسنده را و بار آن بیشتر بر دوش خواننده است. میگوید نویسنده و شاعر امروزی نشانه ها را آن قدر روشن تنظیم نمی کند که خواننده فقط به یک تأویل برسد کاری که شاعر سنتی معمولاً میکرد بلکه برعکس نشانه ها را چنان باز و تأویل پذیر می آورد که خواننده بتواند هر آنچه در بلاغت خود دارد بر تفسیر تحمیل کند طبیعی است در چنین رویکردی کار خواننده دشوارتر است پورنامداریان در این مقاله شعر خانه ام ابری است اثر نیما را تفسیر میکند و موضوع مذکور را از این طریق توضیح میدهد.

نکته ای که به دنبال میآید در تأیید نظر پورنامداریان است تفاوت کلیشه نوآوری و ناهنجاری گاه بحث انگیز است. آن چه برای کسی کلیشه است ممکن است برای دیگری کلیشه نباشد و آنچه برای شخصی نوآوری است ممکن است برای کسی کلیشه و برای دیگری ناهنجاری باشد. بنابراین طیف کلیشه نوآوری و ناهنجاری برای مخاطبان مختلف تقطیع های گوناگون دارد. در نتیجه، منتقد باید در قضاوت خود در این باره محتاط باشد و به خصوص بدون در  نظر گرفتن نقش مخاطب داوری نکند یادست کم سلیقه اقلیت را نیز در نظر داشته باشد دکتر سیروس شمیسا در کتاب معانی وبیان دانشگاه پیام نور ۱۳۷۰، ص ۳۶) در زمینه مطابقت کلام با موضوع می نویسد: «درحماسه معمولاً سخن از زور تحکم و گردنکشی و غلبه بر افلاک و زمین است و نباید ازموضوع دیگری سخن به میان آید. مثلاً از اسدی طوسی انتقاد میکند که در گرشاسبنامهکه اثری حماسی است میدان جنگ را چنین وصف میکند نوان گشت بوم و جهان شد سیاهبلرزید مهر و بترسید ماه

یکی بزمگه بود گفتی نه رزم

دلیران در او باده خواران بزم

غو کوسشان زخم بربط سرای

دم گاو دم ناله و آوای نای

روان خون می و نعره شان بانگ تیر

پیاله سر خنجر و نقل تیر

به هر گوشه ای مستی افکنده خوار

چه مستی که هرگز نشد هوشیار

و توجه نداشته است که لغات مربوط به بزم و مجلس باده خواری با موضوع اثر تناسب و همخوانی ندارد و لذا از تأثیر کلام کاسته شده است.»

به نظر من این که در مجلس رزم فقط باید از رزم گفت و گو شود الزاماً درست نیست. اگر نویسنده یا شاعری بتواند موضوعات گوناگون را تلفیق کند نویسنده ای توانا و ابداع گر است نه ناشی و ناتوان به نظر من اسدی طوسی در این تشبیه ناموفق نیست و این مقایسه خوب انجام شده است. علاوه بر این شاعر موضوع را تغییر نداده است. موضوع اصلی همچنان رزم است؛ فقط مقایسه تا حدی نو و ابتکاری است. اگر این راه را ببندیم و به شاعر و نویسنده اجازه ندهیم از صنایع نامألوف استفاده کند در واقع حکم کرده ایم که شاعران و نویسندگان همواره از صنعتی استفاده کنند که دیگران قبلاً استفاده کرده اند و این یعنی ثابت ماندن و در جا زدن ادبیات و زبان شمیسا کار فردوسی را نیز آن جا که لشکر را به عروس تشبیه میکند و میگوید «یکی لشکر آراسته چون عروس نمی پسندد. از قصیده معروف عنصری «چنین نماید شمشیر خسروان آثار ٫ چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار نیز انتقاد میکند و میگوید عنصری در این قصیده که در آن از جنگها و دلاوریهای سلطان محمود با لحنی حماسی سخن میراند بحث را به این جا میکشاند که در سرزمین دشمن موانع و دشواری های بسیاری بر سر راه بود که قهرمان بر همه آنها فائق می آید. اما یکی از موانعی که ذکر میکند و فور پشه در شب است و واژه پشه از تأثیر حماسی شعر کاسته است.

ز تف به روز به جوش آید آب در جیحون

به شب از پشه درو به توان گرفت قرار

به دولت ملک مشرق و سعادت او

نه پشه بود و نه گرما نه زین دو هیچ آثار» (همان)

موضوعی که دکتر شمیسا نقد و نفی میکند دقیقاً تأیید کننده نظر پورنامداریان است پورنامداریان میگوید شاعر سنتی موضوع را طوری طرح میکند و شرح میدهد که خواننده راهی جز دریافت نظر او ندارد در بلاغت سنتی برخلاف بلاغت مدرن راه تفسیر شخصی و مستقل بر خواننده بسته است واکنشی که شمیسا با انتقاد خود به شاعر سنتی در این جا نشان میدهد گویای آن است که نمی خواهد با چیزی غیر از آنچه در قالب بلاغت سنتی می گنجد روبه رو شود. شاعران کلاسیک به ندرت مواردی نظیر آن چه دکتر شمیسا بدان اشاره میکند از خود نشان میدهند به عبارت دیگر خواننده با چیزی خلاف انتظار خود روبه رو نمیشود.

علی صلح جو