میخواهی بیشتر بنویسی؟
ساده است:
برنامه ریزی برای نوشتن
نوشتن
خواهش میکنم!
خب قاعدتا به همین سادگی ها هم نیست. اگر انقدر ساده بود همگی دائما مشغول نوشتن بودیم و اصلا وقتی برای خواندن کتابهای آموزش نویسندگی نداشتیم.
در واقعیت، مراحل بیشتر نوشتن کمی متفاوت است:
- 1. برنامه ریزی برای نوشتن
- 2. جروبحث با منتقد درونی دربارهی اینکه درمورد چی بنویسیم، اصلا بنویسیم یا نه، چطور بنویسیم؟ قبل نوشتن با یک گروه نویسنده مشورت کنیم، قبل از شروع، یک کتاب نویسندگی بخوانیم، یا یک کلیپ آموزشی ببینیم.
- 3. درحالی که مشغول تصمیمگیری هستید: چای دم کنید و یا کیکی بخورید. توی یوتیوب درمورد افرادی که بیشتر از شما نوشتند جستوجو کنید، یا شاید هم درباره گربههای خندهدار. بعد هم در یک دوره نویسندگی که عمیقا میدانید به آن نیازی ندارید ثبت نام میکنید. بعد هم در مورد تصویر شخصیت اصلی قصه توی گوگل جستوجو میکنید و کلی فکر میکنید که آیا موی او تا روی گردنش باشد یا پایین کمرش.
- 4.شروع به نوشتن… یا شاید هم نه.
این چهار مرحله تقریبا برای بسیاری از نویسندهها رخ میدهد. اما چرا؟
مقاومت
در مرحلهی 2 ما با چیزی به نام مقاومت طرفیم. وقتی تصمیمی میگیریم، صداهای درونی ما که برنامههایمان را زیر سوال میبرند، مقاومت هستند.
خب، شاید بگویید مقاومت که بد نیست! مقاومت! فتح! پیروزی! بله در فضای جنگی مقاومت حرف اول را میزند. اما مقاومتی که از آن صحبت میکنم، مقاومت در برابر انجام کار درست (در اینجا شروع نوشتن) است.
مقاومت مثل یک گرگ است، کمین کرده تا شما را از مسیر درست خارج کند. این مکارِ حیلهگر، در پوشش لباس گل گلیِ مادربزرگ و عینک گرد ته استکانی، با دلیل و مدرک و کمی اغواگری، شما را ترغیب میکند که به دایرهی امنیت و راحتی نزدیک بشوید (همان چای و کیک و ویدئوی گربههای خندهدار) و از اهداف بزرگتر خود دور شوید (نوشتن). و اگر در این قیاس، شما شنل قرمزی باشید، باید گرگ را قلع و قمع کنید.
بدترین اتفاقی که می تواند رخ دهد چیست؟
وقتی مقاومت درونی ظاهر میشود، انواع احساسات بد به سراغ ما میآید: شرم، گناه، دلواپسی، ترس از شکست، نا امیدی، بلاتکلیفی.
بدترین چیزی که رخ میدهد چیست؟ بگذارید تمام این احساسات منفی از درون شما عبور کنند. و در نهایت بدون توجه به آنها نوشتن را شروع کنید. منتظر یک متن خارق العاده نباشید. اصلا، چرت و پرت بنویسید. همین کلمات ظاهرا نابسامان و تهدیدکنندهی آبرو، میتواند مقدمهی نوشتههای بهتر و بهتر باشد. کسی قرار نیست نوشتههای معمولی شما را بخواند.
پس چطور بیشتر بنویسیم:
1. برنامه ریزی برای نوشتن
2. صداهای شک و تردید درون ذهنتان را بشنوید، و بعد مثل بازاریابی که پشت تلفن شما را ترغیب به خرید محصولش میکند بگویید : «نه، ممنون. من خودم برنامه دارم.»
3. بگذارید تمام احساسات از درون شما بگذرند.
4. بنویسید.
الهام گرفته از wordsandpics، با افزودن چاشنی طنز از طرف نویسنده مقاله 🙂